انتخاب مهمتر، انتخاب کسانی که بدانند چه باید بکنند و راهکار بیرون آمدن از این باتلاق رابلد باشند. قبل از همه اینها هم نگاه با مساوات و عدالت گونه وزارت ورزش به باشگاه استقلال است، اگر ادعا دارد که استقلال جزو این وزارت است و او متولی امورات آن است.
استقلال پس از یک دهه، تنها یک قهرمانی لیگ و دو قهرمانی حذفی بدست آورده است، هر فصل سرمربی خود را تغییر داده، مدیران یکی یکی، یک فصل یا دو فصل میآیند و بدهی بر بدهیها و ویرانی بر ویرانیها اضافه میکنند و میروند و حال این روزهای استقلال را پس از یک دهه آشفتگی به بار آورده اند.
اینجا کسی استقلال را دوست ندارد، اینجا کسی دلش برای استقلال نمیسوزد، اینجا کسی برای هواداران دلسوزی نمیکند، اینجا هوادار برای تیمش تنهاست و هیچ دلداری ندارد.
داستان آشفتگی استقلال شاید یک دهه است به درازا کشیده شده اما به واقع اگر رویه به همین منوال و حتی با سرعتی بیشتر ادامه پیدا کند، به طور حتم تا نابودی استقلال هیچ فاصلهای نمیماند.
تیمیکه برای مدیریت آن انتخاب درستی نمیشود، مدیریت برای انتخاب سرمربی راه درستی نمیرود. در انتخاب بازیکن، قراردادها، بدهیهای انباشته شده و همین طور اضافه شده، پر واضح است که یک نگاه دقیقی برای از بین بردن این نام است که خدا میداند کی به تحقق خواهد رسید
آیا راه نجاتی برای خارج شدن یا قطع کردن این زنجیره غلط وجود دارد؟!
محمود فخرالحاج| باشگاه خبرنگاران آزاد
3rd December 24