خانم دکتر فریده شجاعی در مصاحبه مفصل نکات بسیار جالبی از زندگی با منصورخان پورحیدری را تشریح کرد که بازتاب رسانهای بسیار زیادی هم داشت. همسر منصورخان در حالی به خبر ورزشی آمده بود که یکی از یادگارهای او نیز همراهش بود. علی پورحیدری فرزند ارشد پدر استقلال در کنار مادرش حضور داشت و همین مسئله فرصتی را فراهم کرد تا با او هم پیرامون شرایط استقلال، زندگی کنار منصور پورحیدری و حاشیههای مرتبط با آن صحبت کنیم. علی از برخی اتفاقات رخداده طی روزهای گذشته به شدت ناراحت بود.
اولین تصور از استقلال
من متولد سال ۶۲ هستم و اولین تصوراتم از استقلال تابستان سال ۷۰ شکل گرفت یعنی همان موقعی که این تیم با هدایت بابا توانست برای دومین مرتبه قهرمان جام باشگاههای آسیا شود. هیچ وقت فراموش نمیکنم فینال با لیائونینگ چین بود و مادرم از شدت استرس راهی امامزاده صالح(ع) شده بود. دقیقاً آن روز را به خاطر دارم که خوشبختانه مسابقه را بردیم و قهرمان آسیا شدیم.
کرکری با پسرهای پنجعلی
خواهرم با دختر آقای عابدزاده هممدرسهای بود و خود من هم با پسرهای آقای پنجعلی در یک مدرسه درس میخواندیم. یکی از آنها یک سال بزرگتر از من بود و دیگری یک سال کوچکتر. اتفاقاً در مدرسه خیلی هم با یکدیگر کری داشتیم ولی از حدود ادب خارج نمیشدیم.
گفتند نرو مدرسه!
هیچ وقت یادم نمیرود پاییز سال ۷۷ وقتی بازیهای آسیایی بانکوک برگزار میشد، پدرم سرمربی تیم ملی ایران بود. در اوایل آن مسابقات تیم ملی ایران با نتیجه ۴-۲ مغلوب عمان شد. یک شکست غافلگیرکننده برابر تیمی که والدیر وییرا سرمربی اسبق ایران هدایت آن را برعهده داشت. پس از آن شکست انتقادات بسیار زیادی از پدرم شد و حتی به من توصیه کردند به مدرسه نروم چون ممکن است مشکلاتی برایم ایجاد شود ولی من به مدرسه رفتم و اتفاقاً هیچ دردسری هم ایجاد نشد. تازه خیلی از بچهها به من روحیه میدادند و میگفتند حتماً تیم ملی در بازیهای بعدی جبران میکند. دقیقاً همین اتفاق نیز رخ داد و ایران با هدایت پدرم توانست قهرمان بازیهای آسیایی شود.
کشف کریمی
در همان بازیهای آسیایی بانکوک بود که پدرم به پای یک بازیکن جوان ایستاد و تأکید داشت او باید فیکس بازی کند چون واقعاً استعداد دارد. بابت این ایستادگی ابتدا مورد انتقاد قرار گرفت ولی بعداً همه فهمیدند به درستی روی استفاده از بازیکن مستعدی اصرار میکرد. بازیکنی که اسمش علی کریمی بود و برای اولین مرتبه توسط منصور پورحیدری در تیم ملی به بازی گرفته شد.
ماجرای تهدید
بحثی که مادرم در گفتوگو با شما پیرامون زنگهای تهدیدآمیز به منزل ما در اواسط دهه 70 مطرح میکند کاملاً درست است. گروهی از هواداران به هر دلیل مخالف حضور پدرم در استقلال بودند و به همین خاطر زنگ میزدند خانه ما و تهدید میکردند که من را میدزدند. بنده خدا مادرم برای مدتی خودش من را به مدرسه میبرد و برمیگرداند. البته خوشبختانه هیچ مشکلی رخ نداد. به هر حال فوتبال از اینجور حاشیهها دارد.
همبازی شدن با جباری و تیموریان
فوتبال را خیلی دوست داشتم و به همین خاطر من را در مدرسه فوتبال آقای قلعهنویی ثبت نام کردند. پس از آن به تیم جوانان استقلال رفتم. اواخر دهه 70 بود و آقای صمد مرفاوی هدایت این تیم را برعهده داشت. آندرانیک تیموریان، خسرو حیدری و مجتبی جباری هم همبازیان من بودند ولی پدرم مخالفت کرد و اجازه نداد فوتبال را دنبال کنم چون معتقد بود پسر افرادی که در فوتبال حضور دارند، هر کاری که بکنند یک عده آنها را به پدرهایشان متصل میکنند به همین خاطر اجازه نداد فوتبال را دنبال کنم و من هم آن را کنار گذاشتم چون هیچ وقت روی حرف پدرم حرف نمیزدم.
جان دادن برای استقلال
با وجود همه مشکلاتی که برای ما هنگام حضور پدرم در استقلال ایجاد میشد، از اینکه ایشان داخل باشگاه و تیم صاحب سمت بود، لذت میبردم. از دوره سرمربیگری گرفته تا دورانی که مدیر فنی و عضو هیئت مدیره بود. منصور پورحیدری به معنای واقعی کلمه جانش را برای استقلال گذاشت و لقب پدر استقلال واقعاً برازنده اوست.
گریه در ورزشگاه آزادی
اولین باری که پس از فوت پدرم به ورزشگاه آزادی رفتم مربوط به زمانی بود که استقلال و صبا با همدیگر بازی داشتند. در آن مسابقه هواداران واقعاً سنگ تمام گذاشتند و اعضای هر دو تیم نیز نسبت به منصور پورحیدری ادای احترام کردند. در همان دیدار بود که منصورخان را در دقیقه ۲۲ تشویق کردند و این قضیه برای همیشه ماندگار شد. وقتی این اتفاق افتاد، داخل ورزشگاه آزادی گریه کردم.
ماجرای بیماری
در سال ۹۴ وقتی بیماری پدرم برای اولین مرتبه خودش را نشان داد ایشان داخل منزل بود. بابا داخل خانه زمین خورد و سریع با اورژانس تماس گرفتیم. شک اولیه همه ما به بیماری دیابت بود چون منصورخان قند داشت ولی پس از مدتی فهمیدیم قضیه جدیتر از این حرفهاست. مدتها بود که پزشکان و به ویژه دکتر ستوده پزشک محترم استقلال تأکید میکرد پدر برای انجام آزمایشات کامل به بیمارستان برود ولی او راضی نمیشد.
توجه به رسانهها
پدرم روزنامههای ورزشی را به دقت مطالعه میکرد و از نقدهای خوب آنها بهره میبرد ولی اگر نقدی هم نوشته شده بود که از نظرش درست نبود هرگز واکنش بدی نشان نمیداد. یادش بهخیر گاهی اوقات آقای صرافان روزنامههایی که مطالب تندی در آن علیه پدر نوشته شده بود را زیر صندلی ماشین میگذاشت تا او نبیند. یادم میآید در بازیهای آسیایی بانکوک بعد از باخت به عمان انتقادات بسیار تندی در رسانهها از پدر شد.
روز خداحافظی و بیهوشی من
آبان سال ۹۵ همان روز تلخی که خبر فوت پدر را دادند من در بیمارستان بودم. اصلاً از میان خانواده پورحیدری من اولین کسی بودم که متوجه شدم. در آن روز چهرههای مطرحی برای ملاقات آمده بودند از آقای سلطانیفر و دکتر نوروزی گرفته تا آقای انصاری و آقای عباس جدیدی. استاد عنایتا... آتشی هم که سالیان سال است با ما رفتوآمد خانوادگی دارد و طی تمام دوران بیماری پدرم نیز مرتب به بیمارستان میآمد. اتفاقاً ایشان هم بود. من تماس گرفتم تا به اتفاق تعدادی از دوستان برای ملاقات با پدر برویم اما لحظاتی بعد سوپروایزر بخش من را صدا کرد و گفت: آقای پورحیدری اگر ممکن است قدم بزنیم تا من پیرامون پدر به شما توضیحاتی بدهم. به من گفت الان پزشکان بالای سر او هستند و مشغول انجام یکسری کارها و آزمایشات شدهاند. سوپرایزر من را به گوشهای کشاند و آرام آرام صحبت کرد و همانجا گفت که متأسفانه منصور پورحیدری از دنیا رفته است. وقتی این خبر را به من داد همانجا از حال رفتم و بیهوش شدم.
غفوری، نقطه سیاه کارنامه استقلال
با قاطعیت میگویم ماجرایی که برای وریا غفوری رخ داد نقطه سیاه کارنامه استقلال پس از پایان رقابتهای لیگ برتر بوده است. واقعاً از این مسئله ناراحت هستم و میتوانم بگویم قضیه از حد ناراحتی گذشته و به عصبانیت رسیده است. حق کاپیتان استقلال این نبود. باید او را نگه میداشتند. استقلال فصل آینده حتماً به این بازیکن احتیاج دارد. مدیرعامل باشگاه استقلال قطعاً دوست و آشنایان فراوانی دارد که حتی اگر در رابطه با وریا غفوری مشکلی هم پیش آمده بود میتوانست آن را حل کند. غفوری به کسی توهین نکرده و فقط در مصاحبهاش گفت هوای مردم را داشته باشید اما به راحتی از فهرست استقلالیها خط خورد.
منصورخان و وریا
شک نداشته باشید اگر منصور پورحیدری زنده بود، برای حل این ماجرا وارد عمل میشد و مشکل غفوری را حل میکرد. هر طور که بود میجنگید تا کاپیتان استقلال را نگه دارد. متأسفانه باشگاه استقلال نهتنها وریا غفوری را به همین راحتی از دست داد بلکه در تصمیمی کاملاً اشتباه حتی حاضر نشد یک تودیع محترمانه برای غفوری بگیرد و از زحماتی که طی این چند سال برای استقلال کشیده بود، تقدیر کند. اینها مسائلی است که واقعاً دل آدم را میسوزاند و به عنوان یک استقلالی و فرزند کسی که زندگی و عمر و پولش را برای این باشگاه گذاشت نمیتوانم ساکت بنشینم و تماشاگر باشم.
تکاپوی رقبا
از بابت شرایط فنی من بیشتر از اینکه نگران وضعیت استقلال باشم بابت شرایط سایر تیمها نگران هستم چون مدعیان عنوان قهرمانی از جمله پرسپولیس فعالیت وسیعی را در فصل نقل و انتقالات داشتهاند و این افزایش قدرت آنها میتواند فصل آینده برای استقلال دردسر ایجاد کند.
داستان طلب پدر
واقعاً دیگر نمیخواستم در رابطه با این ماجرا صحبت کنم چون احساس میکنم شأن و منزلت منصور پورحیدری خیلی بالاتر از این حرفهاست. وقتی پدر از دنیا رفت، خیلی از مدیران وقت باشگاه استقلال زحماتی که برای این باشگاه کشیده بود را فراموش کردند. آنها از یادشان رفت مدیر باشگاهی شدهاند که اگر منصور پورحیدری نبود شاید اصلاً دیگر وجود خارجی نداشت. در این چند سال بسیاری از مدیران آمدند و رفتند اما فقط وعده دادند و هیچ کاری نکردند. واقعاً کاری نکردند. حتی قرارداد پدرم در باشگاه استقلال را گم کردند و گفتند چیزی اینجا وجود ندارد! دست آخر مجبور شدیم به سازمان لیگ برویم قرارداد بابا را پیدا کنیم و آن را کپی برابر اصل نماییم. گفتن این حرف درست نیست چون منزلت خانوادگی ما و خود منصور پورحیدری خیلی بالاتر از این اعداد و رقمهاست اما پدرم وقتی فوت کرد ۳۰۰ میلیون تومان از استقلال طلب داشت که با وجود گذشت این همه سال، تاکنون فقط ۸۰ میلیون تومان آن را پرداخت کردهاند. هر وقت صحبت میشود، مرتب از منصور پورحیدری به نیکی یاد میکنند و میگویند حتماً کار پرونده شما در اولویت است ولی این همه سال گذشته و ماجراها دقیقاً به همین شکلی جلو رفته که من الان در خبر ورزشی گفتم. این اعداد را دقیق گفتم تا همه هواداران بدانند بر سر قرارداد منصور پورحیدری چه آمد و پس از درگذشت او چه رفتاری با خانوادهاش کردند. با کسی این کار را کردند که ارثیه پدریاش را خرج استقلال کرد. بابا به خاطر قواعد اداری با استقلال قرارداد میبست ولی هیچ وقت از این تیم پول آنچنانی نمیگرفت. همواره عدد و رقم بسیاری از باشگاه استقلال طلبکار باقی میماند و همین الان داخل منزل ما کلی قرارداد و چک از ادوار گذشته سرمربیگری منصور پورحیدری در استقلال وجود دارد که هیچ وقت به پول نقد بدل نشد ولی پدر هرگز این مسائل را پیگیری نمیکرد.
پدرم هرگز فراموش نمی شود
منصور پورحیدری هیچوقت در فوتبال ایران فراموش نشد و نمیشود. چون هواداران او را از خاطر نمیبرند. واقعاً برایم لذتبخش بود که پس از فروکش کردن ویروس کرونا و هنگامی که دوباره تماشاگران اجازه حضور در ورزشگاه را پیدا کردند، داستان دقیقه ۲۲ دوباره بهراه بود و مردم نشان دادند پدرم را از خاطر نخواهند برد.
معرفت استقلالیها و پرسپولیسیها
در آخرین مصاحبه واقعاً حیفم میآید به این نکته اشاره کنم که معرفت هواداران استقلال و پرسپولیس از بعضی مدیران باشگاه استقلال بیشتر است. واقعاً بیشتر است. طرفداران استقلال که جای خود را دارند و همیشه به خانواده پورحیدری لطف میکنند ولی در این سالها هواداران محترم پرسپولیس هم همواره احترام فراوانی به ما گذاشتهاند که جای تقدیر دارد اما بعضی مدیران باشگاه استقلال...
21st November 24