برگزاری اردوهای متعدد تیمهای ایرانی در کشور ترکیه درکنار آمادگی تیمها برای شروع لیگ یک جنجال هم بههمراه داشت. این که مقصر زود و خورد بین ساکت الهامی و حمید مطهری کدام تیم بود اصلا مهم نیست. مهم این است که به اعتبار فوتبال ایران خدشه وارد کرد. در چنین شرایطی وقتی دو تیم ایرانی چنین بیاخلاقی از خود بهجا میگذارند دیگر نباید توقع اعتبار و احترام داشت؛ چراکه وقتی ما احترام یکدیگر را نگه نمیداریم یا حداقل در کشوری بیگانه نهتنها هوای هم را نداشته که برای هم شاخوشانه میکشیم دیگر نباید انتظار احترام و توقع اعتبار از غریبهها داشته باشیم. اما ماجرا چه بود؟
همه از زدوخورد مربیان دو تیم نساجی و هوادار نوشتند و همه میدانند یک پزشک در این بین باعث بهوجود آمدن اختلاف شد. صبح پنجشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۱ در سالن غذاخوری و پس از صرف صبحانه، ناگهان ساکت الهامی و دستیارانش بهسوی حمید مطهری، سرمربی و اسماعیل اسماعیلی، سرپرست تیم نساجی مازندران حملهور شده و به زدوخورد پرداختند. عربدهکشی و دادوفریادهای کادرفنی تیم هوادار در سالن غذاخوری هتل گرینپارک باعث تعجب و شگفتی حاضران شده و تاسف اعضای دو تیم را در پی داشت. گفته شد الهامی و دستیارش عادل باباپور ضمن تهدید و ارعاب برای مطهری و کمکهایش خطونشان کشیدند که دیگر اجازه کار در تیم نساجی را به او نخواهند داد.
این ماجرا آنقدر زننده و زشت بود که عوامل دو تیم سکوت کرده، از فرصت دوری از ایران استفاده کردند و در این مورد موضعی نگرفتند. عکس و فیلمی هم از آن منتشر نشد که نشاندهنده میزان زدوخورد باشد. صحبتهای حاضران اما گواه بر بیشرمانه و تاسف بار بودن این درگیری میدهد.
روایت ماجرا از زبان یک عضو تیم هوادار
ساکت الهامی در سالهای اخیر موفقیتهای زیادی داشته اما بههمان اندازه هم حاشیهسازی کرده است. آنقدر در این فوتبال مرتکب اشتباهات اینچنینی شده که اگر مقصر هم نباشد هیچکس باور نمیکند. از این رو وقتی همه ادعا کردند این اتفاق از سوی الهامی رخ داد و موجبات ناراحتی عوامل نساجی را فراهم کرد هیچکس تعجب نکرد. الهامی که در کنترل احساساتش ناموفق است اغلب واکنشهای هیجانی دارد. او یا از سر احساس آنقدر منعطف میشود که پای شبکه تلویزیونی گریه میکند و مثل ابر بهار اشک میریزد یا آنقدر عصبانی میشود که لگد پرت کرده، از خجالت دوست و آشنا درمیآید و یا با الفاظ خاص خود به غریبه و خودی توهین کرده موجبات ناراحتی آنها را فراهم میکند.
این بار هم الهامی در کنترل احساساتش ناموفق بود و غائلهای در ترکیه بهپا کرد که مسئولان باشگاه هوادار، عوامل و بازیکنان این تیم متعجب مانده بودند. یکی از اعضای این باشگاه که دوست نداشت نامش فاش شود و آرامش تیم به هم بریزد در این مورد گفت: «ما مانده بودیم که آیا این آقای الهامی است. البته شنیدیم حرفهایی زدند که تحریکش کردند. هرچند دکتر تیم هم در این بین بیتقصیر نبود. مدام از این طرف به آن طرف و از آن طرف به این طرف حرف میبرد و میآورد. آنقدر ساکت را تحریک کرد تا بالاخره واکنش نشان داد و آن افتضاح به راه افتاد. این دکتر که چند نفر از همکارانش در تیم نساجی مانده بودند ظاهرا دودل است و نمیداند میخواهد چه کند.»
ظاهرا دکتر خودش دوست دارد به نساجی برگردد ولی چون با الهامی به هوادار آمده نمیخواهد او را تنها گذشته و بهنوعی رابطهاش را با الهامی خراب کند، چون میداند اگر رابطه را خراب کند شاید دفعه بعد در تیم دیگر جایی نداشته باشد. از این رو با کمی دوبههمزنی و با شناختی که از سرمربی تیم هوادار داشت موفق به تحریک او شد.
روایت ماجرا از زبان یک مسئول نساجی
اینکه بخواهیم فکر کنیم حمید مطهری یکگوشه رینگ نشسته و ساکت الهامی او را کتک زده و رفته، سادهلوحانه است. هرچقدر اهالی فوتبال الهامی را میشناسند، از اخلاقهای سیاستمآبانه مطهری هم باخبرند. او در این بین بیتقصیر نبود و بهخوبی میدانست الهامی چه اخلاقی دارد. با این حال باشگاه نساجی که خوب الهامی را میشناسد بهخوبی در حمایت از سرمربی خود برآمد و هرچند میدانست او هم در این اختلاف بیتقصیر نیست ولی بهخوبی توپ را به زمین الهامی انداخت تا این حرکت او را در راستای اختلافات قبلی دانسته و به قولی از آب گلآلود ماهی بگیرد.
یکی از اعضای باشگاه نساجی با تایید بر اینکه مطهری نیز در این اختلاف طرف مظلوم داستان نبود گفت: «وقتی مطهری را تهدید میکند که نمیگذارم در نساجی مربیگری کنی توقع ندارید مطهری بنشیند و تماشا کند؟ معلوم است که از حق خود دفاع میکند. این آقای دکتری که اصل ماجرا را رقم زد فصل قبل دکتر تیم نساجی بود. مالک باشگاه بعد از لیگ او را کنار گذاشت از آن پس وی هزار نفر را واسطه کرد تا با سیفاللهپور و حدادیان صحبت کرده او را به تیم برگردانند ولی موفق نشد. حتی حیاطی، فیزیوتراپ تیم نساجی را واسطه کرد تا ضامن او شود و بتواند برگردد اما تا آخرین لحظه موفق نشد. با این تفاسیر ما چطور او را میخواهیم که خودمان خبر نداریم؟ او خودش خواهان بازگشت بود. از طرفی دکتر تیم چه ربطی به مطهری دارد که بخواهد برود و در گوش او بخواند که برگردد.»
اصل ماجرا چه بود؟
دکتر وجهالله چشمهسری هنوز با هوادار قرارداد ندارد. شرایط مالی در این باشگاه بسیار ضعیف است از این رو هزینه زیادی برای کادر پزشکی نمیکنند. به همین دلیل او هرچند همراه تیم هوادار به ترکیه سفر کرد اما قراردادی نبسته بود تا شاید بتواند دوباره به باشگاه نساجی برگردد.
جالب اینکه بعد از این اختلاف و درگیری چند نفر از باشگاه نساجی خواهان صحبت با مسئولان تیم هوادار شدند، درنتیجه طرفین در یک جلسه سرپایی حاضرشده و دکتر جنجالی را نیز به این جلسه آوردند. گویا در این جلسه وقتی پزشک با اعضای دو تیم روبهرو شد مجبور شد اعتراف کند و مشخص شد که از ابتدا این پزشک خواهان بازگشت به تیم نساجی بوده است. از این رو از طریق همکاران پزشکش در این تیم سابق مقدمات بازگشت را فراهم کرد. او برای عوامل باشگاه نساجی پیغام فرستاد که من قرارداد ندارم و میخواهم برگردم. شرایط خوب پیش میرفت و حدادیان کمکم نرم شده بود تا او را برگرداند. وجیهالله چشمهسری که شرایط را برای بازگشت مساعد میدید با اعلام این خبر که نساجی خواهان بازگشت اوست درواقع سعی کرد الهامی را بهنوعی آماده جدایی کند اما تصور نمیکرد که الهامی با توجه به اظهارات این پزشک موضوع را جور دیگری تلقی کرده و با تصور این که حمید مطهری میخواهد پزشک آنها را بقاپد واکنش نشان داد.
درنهایت چشمهسری در جلسهای که با اعضای دو تیم رو در رو شد اعتراف کرد در این بین حرفهایی را نادرست عنوان کرده که درنتیجه آن بهنوعی الهامی علیه باشگاه نساجی و مطهری تحریک شده است. همین موضوع هم باعث شد نساجی کلا قید او را بزند.
در ادامه او برای اینکه در هوادار بماند اظهاراتی را در دفاع از الهامی بیان کرد و دل او را بهدست آورد اما هنوز با وی قراردادی امضا نشده است.
اصل موضوع این است که طی فصل گذشته ما واکنشهای هیجانی زیادی از سوی مربیانی دیدیم که مسئولیت فنی، روحی و روانی یک تیم را برعهده دارند اما در کنترل احساسات خود عاجزند. بهنظر میرسد این مربیان بیش از آنکه به فکر بستن تیم و مسائل فنی باشد قبل از هر چیز باید روی اخلاق خود کار کرده تا بتوانند الگوی مناسبی برای شاگردان خود داخل زمین بوده و آرامش آنها را بههم نزنند.
21st November 24