آرتین زهرابی؛ برای اینکه از ماجرای مهدی هاشمی نسب فکت هایی بیاوریم، باید به سال های خیلی دور برویم. باید برویم به خاطرات دهه ۷۰، بلوار کشاورز - کوچه ابرار؛ پلاک روزنامه را به یاد نمی آوریم اما آن تیت...

آرتین زهرابی؛ برای اینکه از ماجرای مهدی هاشمی نسب فکت هایی بیاوریم، باید به سال های خیلی دور برویم.

باید برویم به خاطرات دهه ۷۰، بلوار کشاورز - کوچه ابرار؛ پلاک روزنامه را به یاد نمی آوریم اما آن تیتری که زنده یاد ناصر احمدپور برای جدایی هاشمی نسب زد، آتشی بود در عالم روزنامه نگاری... از صفحات روزنامه که آماده ارسال به چاپخانه بود می شد حدس زد، فردا صبح، از آسمان فوتبال ایران خون می چکد!

جدایی هاشمی نسب و سوئیچ او از پرسپولیس به استقلال، بمب خبری گسترده آن سال ها بود؛ ماجرایی که کوچک ترین شباهتی به بمب های خبری بی خاصیت این روزها نداشت.

در ساختمان دو طبقه و قدیمی خبرورزشی، فقط چند دستگاه کامپیوتر وجود داشت؛ بنابراین تماس های مردمی (بر خلاف این روزها که همه چیز در یک تلفن همراه اتفاق می افتد) فقط با تلفن و نامه مقدور بود. پستچی بلوار کشاور از فردای آن روز، گونی گونی نامه به روزنامه می آورد. منشی روزنامه، برای یک لحظه آرام و قرار نداشت؛ سیل فحاشی هم از همان جا آغاز شد...

سال هاست از آن روزها گذشته و فوتبال ایران از هزاران ماجرای تلخ و شیرین عبور کرده است. سال ۱۴۰۱ قابل مقایسه با دهه ۷۰ نیست. همه چیز عوض شده مگر یه مورد خاص؛ مرغ فوتبال ایران، هنوز یک پا دارد.

این فوتبال آنقدر دل خجسته ای دارد که همچنان به هاشمی نسب فکر می کند. هنوز داستان استقلالی شدن این بازیکن و یک کینه قدیمی و طولانی به بمب خبری تبدیل می شود.

عده ای همچنان فحاشی می کنند، هاشمی نسب همچنان درباره آن اتفاق توضیح واضحات می دهد و این پرونده دوباره، خاک فراموشی می خورد تا بازی بعدی! تازه اگر جواد نکونام تیم داشته باشد و هاشمی نسب هم دستیارش شود! در غیر این صورت، این سریال تکراری چند وقت به تعویق می افتد...

دل خجسته فوتبال ایران، اما از حذف تیم های ایرانی در لیگ قهرمانان آسیا نمی گیرد.

این دل خجسته بابت اتفاقات تلخی که در مدیریت فدراسیون فوتبال رخ داده آه نمی کشد.

این دل خجسته برای تیم ملی ایران که هنوز نمی داند برای جام جهانی ۲۰۲۲ باید چه برنامه هایی داشته باشد ماتم نمی گیرد.

دل خجسته فوتبال ما، اما برای مهدی هاشمی نسب پر می کشد، داغ می کند، هوار می کشد، جار و جنجال می کند، شهر را به هم می ریزد.

بی دلیل نیست که عقب ماندگی های تاریخی این فوتبال را نمی شود جبران کرد. بیخود نیست که مدام بازگشت به عقب را تجربه می کنیم.

دل خجسته ای داریم و با آن زندگی می کنیم؛ زنده باد فوتبال ایران!