روزی روزگاری خیلی راه دور نمی رویم همین دو سه دهه پیش خیلی ها برای آمدن به تیم استقلال، برای اینکه روی پیراهن این تیم تبلیغ کنند سر و دست می شکستند و توی صف انتظار می نشستند تا باشگاه استقلال با یکی از آنها قرارداد امضا کند، پوشیدن پیراهن آبی این تیم برای بسیاری آرزو بود و رسیدن به این آرزو هم دست نیافتنی.. اما امروز و در این یک دهه اخیر همه چیز انگاری برعکس شده است.
دیگر رسیدن به این پیراهن برای بسیاری آرزو نیست، برای بسیاری باید استقلال منتظر بنشیند تا ببیند که پای قرارداد حاضر می شود یا نه؟! با چه مبلغی توافق می کند و آیا حاضر است در استقلال توپ بزند یا نه؟! برای تبلیغ روی پیراهن هم دیگر مثل چند دهه پیش کسی سر و دست نمی شکند، کسی منتظر نمی ماند، چون این استقلال با استقلال دو سه دهه پیش کاملا متفاوت است.
استقلال تیمی که میلیاردها تومان بدهی دارد و از سویی هم از سازمان لیگ طلبکار است و هم AFC بابت فصل های گذشته در لیگ قهرمانان به استقلال بدهکار است، اما برای بسیاری دیگر این باشگاه و این تیم سود آور نیست، نه حضور در این تیم که در پایان با کلی بدهی یا باید مطالبات خود را ببخشد یا دست به شکایت بزند یا قید همه را بزند و برود.
استقلال تیمی که یک دهه است به این روز سخت و بد و اسفناک دچار شده است حتی در فوتبال هم به جز یک قهرمانی در لیگ و یک قهرمانی در جام حذفی به هیچ مقام و جامی دست پیدا نکرده تا به واقع مشخص شود که خیلی ها دیگر این استقلال را دوست ندارند، خیلی ها دیگر هوای این تیم را ندارند، خیلی ها دیگر برایشان استقلال، استقلال نیست، آن تیم قدرتمند، آن تیم مدعی قهرمانی، آن تیمی که برای پوشیدن پیراهنش باید منتظر بود، برای اسپانسر شدن باید مهر تایید گرفت نیست.
معلوم نیست در استقلال به خواست هایت برسی، در استقلال به تیم ملی برسی، در استقلال به موقعیت مالی خوب برسی و در استقلال بتوانی سود بدست بیاوری برای همین بسیاری دیگر برایشان استقلال آن تیمی که خیلی دوست داشتنی بود نیست.. استقلالی که به این روز افتاده دست آورد اتفاق تلخی است که آقایان در طی یک دهه گذشته به سرش آورده اند.
محمود فخرالحاج| باشگاه خبرنگاران آزاد
23rd November 24