- اخبار فرهنگی - به‌گزارش خبرنگار فرهنگی پایگاه خبری تاج من، کمال شفیعی شاعر، پژوهشگر و مدیر دفتر ادبیات کودک و نوجوان مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه هنری است. آثارش بارها جایزه‌های مختلف ادبی را کسب کرد...
- اخبار فرهنگی -

به‌گزارش خبرنگار فرهنگی پایگاه خبری تاج من، کمال شفیعی شاعر، پژوهشگر و مدیر دفتر ادبیات کودک و نوجوان مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه هنری است. آثارش بارها جایزه‌های مختلف ادبی را کسب کرده و در حوزه ادبیات کودک و نوجوان چهره شناخته شده‌ای است. او میهمان  پایگاه خبری تاج من بود و در گفت‌و‌گوی تفصیلی درباره مشکلات این گونه ادبی سخن گفت. او از وضعیت فعلی این حوزه و پراکنده کاری نهادها و سازمان‌های دولتی انتقادهای صریحی مطرح کرد، اما انتقادهای او البته تنها به شکایت و نقد محدود نبود.

او در این گفت وگو، ساختاری برای اصلاح وضعیت هم پیشنهاد می‌دهد و می‌گوید می‌توان ادبیات را به وضعیتی تبدیل کرد که نه تنها چشمش به دست دولت نباشد، بلکه می‌تواند ثروت ساز هم باشد.

تسنیم: با توجه به اینکه شماسال‌ها در عرصه ادبیات کودک و نوجوان هم به عنوان شاعر، هم به عنوان پژوهشگر و هم مدیر فعالیت کرده‌اید و زیروبم این حوزه را می‌دانید؛ اگر بخواهیم برآیندی از وضعیت ادبیات کودک و نوجوان در کشور بیان و مشخص کنید نسبت به ده سال پانزده سال قبل چقدر جلو آمده یاعقب رفته‌ایم، چه می‌گویید؟

اگر بخواهیم واقع گرایانه نگاه کنیم، باید گفت ادبیات کودک و نوجوان به لحاظ موفقیت‌های فردی در زمینه معرفی چهره‌های ادبی شاعر و نویسنده و تولید اثر، موفق بوده اما واقعیت این است که ما خیلی عقب ماندگی داریم و خیلی با آن چیزی که باید باشیم، فاصله داریم در همه سطح‌ها چه در زمینه تولید شعر، داستان، قصه، رمان و چه در حوزه مبانی تئوریک ادبیات خیلی کار نکرده‌ایم و اگر از چیزی هم به عنوان موفقیت نام می‌بریم، تلاش فردی آدمها بوده است و ما نتوانسته‌ایم نسلی را به عنوان پشتوانه ادبیات کودک و نوجوانمان تربیت کنیم.

اینکه بیست یا سی‌ نفر را در مجموعه‌هایی جمع کنند و آموزش دهند تا از دلشان که شاعر و نویسنده کودک و نوجوان بیرون بیاید، کشت‌های گلخانه‌ای است که گاهی انجام می‌شود و گاهی هم خیر؛ بنابراین اینگونه کارها مشخص نیست به سرانجام برسد. درحالی که باید سازماندهی مشخص برای حوزه داشته باشیم درحالی که اکنون سازماندهی خاصی در این حوزه که براساس نیازسنجی برای ادبیات کودک و نوجوان در کشور باشد، نداریم. برای مثال نمی‌دانیم نسل جوان چقدر واقعاً به ادبیات یا اصلاً به چگونه ادبیاتی نیاز دارد؟

ببینید، واقعیت امر اینجاست که امروز در حوزه مورد نظر ما هرچه اتفاق افتاده تقریباً نزدیک به صد در صد  حاصل تجربه‌های شخصی و فردی شاعر یا نویسنده است که حدس می‌زند و با حدسیات خودش فکر می‌کند که اگر امروز مثلاً این گونه شعر بگوید یا داستان بنویسند، قشنگ است و جامعه هدفش هم از آن استقبال می‌کند.

عدم رعایت شخصیت کتاب نوجوان 

تسنیم: منظورتان این است یک برنامه‌ریزی ساختاری و سیستماتیک نداشته‌ایم که بدانیم از کجا به کجا برسیم؟

هیچ وقت نداشته‌ایم. چند دلیل دارد یکی اینکه ادبیات کودک و نوجوان در کشور ما خیلی جوان است تقریباً عمری کمتر از 60 و 70 سال دارد. از یک طرف هم هیچ نهاد متولی که بیاید و بار ادبیات کودک و نوجوان را به دوش بکشد، نداریم. اگر قبلاً کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بوده که اتفاقاً کارهای بسیار خوبی هم  آنجا شد؛ اکنون کانون در سال‌های اخیر عملاً درگیر جناح بازی‌ها و جریان‌ها بوده که از آن فعالیت اصلی و اثرگذاری دور شده است.

ببینید کانون به عنوان یک نهاد اصلی در این زمینه خاص که موضوع بحث ماست، با آمدن هر رئیس جمهور و وزیر‌آموزش و پرورشی، مدیرعامل‌هایش عوض شده‌اند و این مدیران عامل هم نه براساس نیاز جامعه، بلکه براساس ذوق و سلیقه خودشان هر بار یک بخشی را تقویت کرده‌اند یا با سیاست‌گذاری‌هایشان بخشی ضعیف شده است. به عنوان مثال این مدیرعامل گفته؛ امسال انگیزه و تلاش ما این است که کتاب چاپ کنیم و مدیر بعدی گفته چه کسی گفته که کتاب چاپ کنیم؟ باید عروسک تولید کنیم! همین روند باعث شده تا از مسیر اصلی خارج شده باشد. البته چنین مشکلی فقط در کانون نیست،  در حوزه هنری و دیگر نهادهای متولی بخش کودک و نوجوان هم همین گونه است.

در حوزه ادبیات کودک و نوجوان اگر از چیزی هم به عنوان موفقیت نام می‌بریم، تلاش فردی آدمها بوده است و ما نتوانسته‌ایم نسلی را به عنوان پشتوانه ادبیات کودک و نوجوانمان تربیت کنیم.

 

 

ببینید، کودکان سرمایه‌های اجتماعی یک کشور هستند و باید برای آنها در هر بخشی برنامه‌ریزی اصولی و منطقی داشته باشیم که ادبیات و کتاب هم یکی از آنهاست.  ما واقعاً چه تیم پژوهشی‌ای داریم که بررسی کند آیا واقعاً کتابهایی که تولید می‌شود چقدر برای بچه‌های ما مفید و منطبق با نیازهای امروزی آنها است؟ من معتقدم اساساً نوجوانی مثل نرخ طلا می‌ماند. نوجوان امروز، نوجوان دیروز نیست و نوجوان فردا، نوجوان امروز نیست. چون مؤلفه‌های روانشناسی، جامعه شناسی اجتماعی و مؤلفه‌های فردی نیازهای نوجوانی هر 5 سال تغییر می‌کند.

هرچند نباید فراموش کنیم اگر باور داریم نوجوان ما دائم درحال تغییر است باید شاعر یا نویسنده ما هم متناسب با آن تغییر را در خود ایجاد کند پس باید بعد از پاسخ به سئوال قبلی از خودمان بپرسیم شاعر ما چقدر تغییر کرده است؟ چقدر با روندی که از آن یاد شد هم افزایی داشته است؟

ببینید شاعر ما 40 سال پیش شعر برای نوجوان سروده است، الان هم همان می‌گوید! به خاطر این است که می‌بینیم خیلی از کتاب‌های نوجوان خریدار ندارند. هنوز سواد تصویرگران کتاب کودک و نوجوان ما، سواد کودک است و کتابی که برای نوجوان طراحی می‌شود، دقیقاً شبیه کتاب کودک است. نوجوان هم این را نمی‌خرد هیچ انگیزه بصری که بتواند ذائقه بصری او را برای خریدن کتاب تشویق کند، ندارد. برای همین است که می‌بینیم آثار فروغ و سپهری خیلی بیشتر در بین نوجوان‌ها دست به دست می‌شود تا شاعران نوجوان! شاید شاعر نوجوان خیلی هم بهتر شعر گفته باشد اما چون شخصیت کتاب نوجوان را رعایت نمی‌کنیم، کتاب خریدار ندارد. این شخصیت کتاب از عناصر بصری و نامگذاری شروع می‌شود و طراحی جلد، گرافیک و صفحه آرایی را دربرمی‌گیرد تا در نهایت به به متن می‌رسد.

ما تیمِ کار گروهی نداریم. هرکسی برای خودش کاری می‌کند. شاعر نشسته در خانه‌اش حدس می‌زند نوجوان از این شعرها خوشش می‌آید، همان گونه شعرمی‌گوید. 4 کارشناس هم در کانون هستند که با حدسیات خودشان این کتاب را تأیید یا رد یا مشروط می‌کنند. در نهایت گرافیست می‌رسد و یک طرحی می‌زند و به صفحه آرا می‌دهد و کتاب بیرون می‌آید و به همین دلایل طبیعی است که ما نباید در جایگاهی باشیم که شایستگی آن را داریم.

تسنیم: خودتان سال‌ها در حوزه هنری بوده و مدیریت کرده‌اید چه انتقادی به عملکرد حوزه دارید؟

 واقعاً چه تیم پژوهشی‌ای داریم که بررسی کند آیا کتابهایی که تولید می‌شود مفید هستند؟ یا اینکه اصلاً این کتاب‌ها چقدر برای بچه‌های ما مفید و منطبق با نیازهای امروزی آنها است؟ من معتقدم اساساً نوجوانی مثل نرخ طلا می‌ماند. نوجوان امروز، نوجوان دیروز نیست و نوجوان فردا، نوجوان امروز نیست. چون مؤلفه‌های روانشناسی، جامعه شناسی اجتماعی و مؤلفه‌های فردی نیازهای نوجوانی هر 5 سال تغییر می‌کند.

 

حوزه هنری مجموعه ای است که دائماً آدمهایش تغییر می‌کنند حتی در سوره مهر. سوره مهر، در واقع جزیره‌ای جدا افتاده از مجموعه آفرینش‌های ادبی‌ست.  حوزه هنری هم مثل تمام کشور؛ ببینید یک زمان کل ادبیات کودک و نوجوان در اختیار مرکز آفرینش‌های ادبی بود؛ یک مدیر آمد گفت نه می‌خواهیم حوزه ادبی کودک و نوجوان را جدا کنیم! جدایش کردند رفتند و مشغول تولید عروسک، کیف، دفترچه و مداد با سفارش دادن از چین شدند، درصورتی که نیاز جامعه ما این نبود.  البته برخی تولیدات مانند شکرستان، آثار موفقی بود، اما ما کلیت تولیدات متوقف کردیم و فقط به آن جنبه پرداختیم.

بعد سوره مهر به عنوان یک ناشر که باید به سودش هم فکر کند، وجود دارد ولی به شکل جزیره‌ای جداافتاده از واحد هنری حوزه عمل می‌کند. بعدا آمدند در خود سوره مهر، مجموعه‌ای را به نام مهرک تشکیل دادند که خودش اکنون کتاب‌ها را کارشناسی و  ارزیابی می‌کند، یعنی در واقع کار ستاد را انجام می‌دهد، صف و ستاد قاطی شده است.

چند نهاد مشغول تصمیم‌گیری برای ادبیات کودک و نوجوان است؛ حوزه هنری کودک و نوجوان، مرکز آفرینش‌های ادبی که خودش دوتا بچه زاییده که خودشان از مجموعه اصلی هستند.  طبیعی است که در چنین شرایطی، نگاه‌ها، نگاه‌های معارض و غیرهمسو می‌شوند. هیچ کس به فکر این نیست که بیاید و بگوید ما یک تیم پژوهشی  در حوزه ادبیات کودک و نوجوان کشور می‌خواهیم که کارها را انجام بدهند و بعد نیازسنجی کنند. مثلاً تحقیق کنند چرا فراوانی شاعر کودک و نوجوان در مشهد مقدس و همدان بسیار است ولی ما در سیستان و بلوچستان و کلا از شیراز به آن طرف شاعر و نویسنده کودک و نوجوان چندانی نداریم و این آسیب است. در تبریز و اصفهان که مهد ادبیات است چرا نباید ما گعده‌های ادبیات کودک و نوجوان داشته باشیم؟

تسنیم: به نظرتان دلیلش چیست؟

به خاطر اینکه کار نکرده‌ایم و مسئولین فرهنگی مان هم کار نکرده‌اند.

تسنیم: یعنی در مشهد و همدان کار کرده‌ایم؟

وقتی اثر مناسب تولید نمی‌شود، کاملا طبیعی است که کودک و نوجوان برای تامین نیازهایش سراغ محتوایی غیر از تولیدات ما می‌رود و بعد می‌گوییم به ما تهاجم فرهنگی شده. خودمان کوتاهی فرهنگی داریم و وقتی کوتاهی می‌کنیم و کار فرهنگی، ریشه‌ای و زیربنایی نمی‌کنیم، طبیعی است که بچه‌‌های ما چشمشان به دست دیگران باشد.

 

 

اجازه دهید صریح بگویم در مشهد مقدس و همدان هم اتفاقات فردی بوده است. یعنی مثلاً اگر مصطفی رحماندوستی در همدان یا  اگر محمود کیانوشی در مشهد مقدس بوده اتفاقی کاملا فردی بوده نه برنامه‌ریزی شده، این زنجیره ادامه پیدا کرده است. بیشتر به خاطر کنش اجتماعی خیلی از افرادی هست که توانسته‌اند تاثیرگذار باشند. در دامغان و سمنان به خاطر وجود ناصر کشاورز و محمد کاظم مزینانی می‌بینیم که یک نسلی بعد از آنها به وجود آمده است. هرجایی که یک نفر بوده که توانسته راهگشا باشد، یعنی جایی که به شکل تصادفی یک شاعر و یک نویسنده موفق کودک و نوجوان داشته‌ایم دقیقاً مثل درختی است که زیر سایه‌اش خیلی‌ها رشد کرده‌اند. این پدیده، به شکل طبیعی چیزی به ما می‌گوید و اطلاعات غیرکلامی‌ و سکوت پنهان در این متن به مامی‌آموزد که پس می‌شود در جاهای دیگر هم سرمایه گذاری کنیم و به همین میزان شاعر و نویسنده داشته باشیم.

ما اکنون این همه شاعر و نویسنده کودک و نوجوان داریم که تعدادشان خوشبختانه رو به تضارب است. آیا نیاز نداریم کارپژوهشی روی کار اینها شود؟ آیا نباید اینها افزایش سطح آگاهی داشته باشند؟در چند دانشگاه کشور کارشناسی ارشد گرایش ادبیات کودک و نوجوان راه افتاده ولی این دانشگاه‌ها چقدر با مجموعه‌های فرهنگی که آثار شاعران کودک و نوجوان را چاپ می‌کنند، مرتبطند؟ من یک سؤال دارم. کانون پرورش فکری کودک و نوجوان یا حوزه هنری یا نهادهای دیگری که با ادبیات کودک و نوجوان مرتبط هستند چه فرقی با یک ناشر دارند؟ قدیانی و افق دارند هم همین کار را می‌کنند یعنی کتاب نویسندگان را می‌گیرند و چاپ می‌کنند. این نهادها چه نشست تخصصی را برای شاعران و نویسندگان یا چه کلاس هم افزایی گذاشته‌اند؟ برای ادبیات کودک و نوجوان چه برنامه‌ریزی‌ای کرده‌اند؟ صرف اینکه کتاب چاپ می‌کنند خوب است؟

تسنیم: چرا اینقدر پژوهش اهمیت می‌دهید؟ چرا پژوهش در ادبیات کودک و نوجوان مهم است؟

شاعر ما 40 سال پیش شعر برای نوجوان سروده است، الان هم همان می‌گوید! به خاطر این است که می‌بینیم خیلی از کتاب‌های نوجوان خریدار ندارند. هنوز سواد تصویرگران کتاب کودک و نوجوان ما، سواد کودک است و کتابی که برای نوجوان طراحی می‌شود، دقیقاً شبیه کتاب کودک است. نوجوان هم این را نمی‌خرد هیچ انگیزه بصری که بتواند ذائقه بصری او را برای خریدن کتاب تشویق کند، ندارد.

 

 

 

ما اگر کشورمان را دوست داریم باید نسل مدیر و یک نسل فهمیده برای آینده تربیت کنیم. تربیت این نسل نیازمند این است که اول ببینیم چه چیزی نیاز دارد؟ بچه‌ها را نباید با محصول دیم در بخش کشاورزی مقایسه کنیم چون واقعاً این گروه سنی از جامعه محصول دیم نیستند که در خیابان رهایشان کنید تا هر محصول فرهنگی که آمد، از آن  استفاده کنند، بعد انتظار داشته باشیم که در آینده مدیران موفقی هم از آنها ایجاد شود یا اینکه اصلاً برای جامعه مفید باشند.

پس اینجاست که می‌بینیم پژوهش اتفاقاً و اساساً برای ریل گذاری آینده یک جامعه موفق لازم است. ما هر جایی کار پژوهشی نکرده‌ایم، زمین خورده‌ایم. الله بختکی که نمی‌شود شعر گفت و داستان نوشت. اگر قرار است بچه‌ها به شکل همان قدیم رشد کنند پس این همه دانشگاه و این همه برنامه ریزی برای چیست؟

در کشورما هر کسی کار خودش را می‌کند. دانشگاه کار خودش را می‌کند و محصول پژوهش دانشگاه مثل پایان نامه‌ها تنها در قفسه‌های بایگانی می‌مانند. محصول این پژوهش‌ها چقدر به مجموعه‌های علمی‌فرهنگی ما مثل کانون پرورش، حوزه هنری، سازمان تبلیغات، صداوسیما و... ارجاع شده است؟

چرا باید شعرهایی بسیار ضعیف و سخیف مثلاً در حوزه موسیقی کودک و نوجوان تولید شود که شما دلت نخواهد آنها را بشنوید. وقتی اثر مناسب تولید نمی‌شود، مثل این است که من برای بچه‌ام خوراک نامناسبی بگیرم، طبعاً بچه من این غذا را نمی‌خورد و می‌رود سطل آشغال همسایه را می‌گردد و بعد می‌گوییم به ما تهاجم فرهنگی شده است. ما بیشتر خودمان کوتاهی فرهنگی داریم و وقتی کوتاهی می‌کنیم و کار فرهنگی، ریشه‌ای و زیربنایی نمی‌کنیم طبیعی است که بچه ما چشمش به دست همسایه باشد.

پایان بخش اول...

انتهای پیام/

منبع : منبع